شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

چه کنم با دل خویش؟

سلام  به همه ی دوستان  

شعری که انتخاب کردم و میخوام براتون بزارم از ابوالقاسم حالت میباشد.یکی از بهترین شعرایی که

تا حالا خوندم و به نظرم برامده از انتهای وجود و احساس شاعر است.اگه تا حالا نخوندین که  

احتمالم میدم نخونده باشین ببینین یه شاعر چقدر زیبا میتونه با یه سری کلمه شعری بگه  

که انسان رو مجذوب خودش کنه   

 

امیدوارم برای ورود به وب مطلب خوبی باشه  

  

 

آه آه از دل من
که ازو نیست به جز خون جگر حاصل من
زانکه هر دم فکند جان مرا در تشویش 

چه کنم با دل خویش؟


چه دل مسکینی
که غمین می شود اندر غم هر غمگینی
هم غم گرگ دهد رنجش و هم غصه میش 

چه کنم با دل خویش؟


در دلم هست هوس
که رسد در همه احوال به درد همه کس
چه امیری متمول چه فقیری درویش 

چه کنم با دل خویش؟


  

طفل عریانی دید
چشم گریانی و احوال پریشانی دید
شد چنان سخت پریشان که مرا ساخت پریش 

چه کنم با دل خویش؟


دیده گردید فقیر
بهر نان گسنه آن گونه که از جان شد سیر
دل من سوخت بر او یا جگر من شد ریش 

چه کنم با دل خویش؟


زارم از دست عدو
چه کنم دل نگذارد که برم حمله بدو
بس که محتاط به بار آمده و دوراندیش 

چه کنم با دل خویش؟


گر درافتم با مار
نیست راضی دل من تا کشد از مار دمار
لیک راضی است که از او بخورم صدها نیش
 

چه کنم با دل خویش؟


دارد این دل اصرار
که من امروز شوم بهر جهانی غمخوار
همه جا در همه وقت و همه را در همه کیش
 

چه کنم با دل خویش؟
  

 

از برای همه کس 

دل <بیرحم>به کار آید بس 

نرود با دل پر عاطفه کاری از پیش 

چه کنم با دل خویش؟

نظرات 8 + ارسال نظر
میثم دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ

سلام.
ودودتو به جمع وب نویسای کلاس تبریک می گم احسان جان
با تو رفتم بی تو باز آمدم

بر سر کوی او ...دل دیوانه

پنهان کردم در خاکستر غم

اینهمه آرزو ...دل دیوانه

چه بگویم بامن ای دل چه ها کردی

تو مرا با عشق او آشنا کردی

پس از این زاری نکن

هوس یاری نکن

تو ای ناکام ...دل دیوانه

با غم دیرینه ام

به مزار سینه ام

بخواب آرام ...دل دیوانه

سلام به یکی از بهترین دوستانم که واقعا مثل داداشی که ندارم! دوسش دارم.
حالا که این جور شد:
رحم اگر بر من بیدل نکنی رحم به خود کن
زانکه ترسم زند آتش به تو سوز جگر من
در تو روزی اثری میکند این شعر،ولیکن
دیگر آن روز نمانده است زمن جز اثر من

اینا رو که میگم یه وقت باور نکنی!!!!!!!
همش مزاح بود:->

ابتسام دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام
ورودتون رو به عنوان یکی از نویسندگان وبلاگ تبریک میگم.
شعر قشنگی بود ممنون از شما .

بیشتر دوس دارم خواننده باشم ولی خب نویسندگی هم بدک نیست
در کل ممنون

نرگس دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ

واقعاقشنگ بود
ورود تون رو به وبلاگ گروهی کلاس از طرفهمه بچه ها خوشامد میگم
اما به نظر من بود با دل پر عاطفه هر کار از پیش،کاری نکنید با دل خویش

منم از طرف این حقیر تشکر میکنم از شما و همه ی دوستان
اون بالاها تو بخش نویسندگان آب و هوا چطوره؟؟؟ این پایینا که خبری نیست!!!! تر خدا تا یه مدت مطلب نزارین تا ما هم برسیم به گرد و خاکتون! ایین راهی رو که ما داریم میریم برای شما خاطرس.نه؟؟؟؟!!!!
در مورد نظرتون هم باید بگم:

ما دل شدگان خسروشیرین زبانیم
کار خود با عاطفه از پیش نرانیم

عجب شعری شد{قابل توجه میثم!}

زلیخا دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ

سلام
یه حرف تکراری:ورود شما رو تبریک میگم
مطلبتونم قشنگ بود.
خطاب به اون دل
بگذار آدما هر قدر می خواهند سنگ باشند مهم این است که تو از نژاد چشمه ای

سلام
خیلی ممنون
تا حالا ساعت ۲:۴۵ صبح جواب نظرات رو دادین؟؟؟؟؟؟
خطاب به مدیر وب:
از نویسنده بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را حذف کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نوشین دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:40 ب.ظ

سلام ورودتون رو به وبلاگ تبریک میگم
خیلی قشنگ بود
فکر میکنم این چند بیت از خواجوی کرمانی هم خالی از لطف نباشه:
بر گردش دهر چون نمیباشد دست
دل در بد و نیک دهر چون باید بست

این محنت وغم که هست پندار که نیست
وین عیش و طرب که نیست انگار که هست

خون شد جگرم ز دل که خون باد این دل
پیوسته چو بخت من نگون باد این دل

از دست دل از پرده برون افتادم
کز پرده عافیت برون باد این دل

"آنان که دوای دل افگار کنند
پیوسته کنند کار ،در کار کنند

چون پشت به دیوار کنی یاد آور
زان روز که از خاک تو دیوار کنند"
موفق باشید

سلام
شعر uهم قشنگ بود

با پیشکسوتان در میفت ای سوسک
که سمندر صحرا!!! بنوشاندت جامی زهر
آنان که با این موجود تهدید کنند
عاقبت تسلیمانه بنوشند جامی زهر

کجایند آن مردان بی ادعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

یک رهگذر سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ق.ظ

سلام.این توی یکی از کتابای کنکور هم بود. نبود؟
آدم اگه حواسش جمع باشه آخرش یاد می گیره کجا دلش بسوزه کجا نسوزه.

سلام
الهویتک مجهول عندنا!!!
تحقیقا نه
ای رهگذر چو رسیدی به ناکجا آباد برسان سلام ما را

مهدی سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام
خوش اومدی
کوه به کوه نمی رسد وانگهی دریا شود
امیدوارم تو این دریا غرق نشی

ساغر پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام
منم ورودتونو تبریک میگم
مطلبتون قشنگ بود

سلام به شما
خیلی mer30!
ما که تو درس به هیچ وجه من الوجوه! به پای سرکار نمیرسیم و رقیب شما نبوده،نیستیم و نخواهیم بود ولی تو بخش نویسنده ها بنده اصلی ترین رقیب بالفعل رو شما میدونم و اگه دیر بجنبین !!! این جوری میشه:
.
.
.
احسان<3>
ساغر<2>

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد