شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

نمی دانم....

نمی دانم..... 

 

نمیدانم چرا وکدامین چشمه سمی شد 

 

که آب از آب می ترسد 

 

حتی ذهن ماهیگیر هم از قلاب می ترسد 

 

گرفته دامن شب را سکوتی آنچنان مبهم  

 

که مژه ازپلک وپلک از چشم وچشم از خواب می ترسد.....

 

نظرات 11 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ب.ظ

سلام نخوندم فقط دیدم کسی نظر نداده خواستم اتمسفرو عوض کنم
عالیه

سلام
خوب کردید که نخوندید من راضی نیستم شما از درستون بزنید ومطالب غیر درسی بخونیدوخدایی نکرده آرزوی بانو جان رو در مورد قبولی تو ارشد برآورده نکنید

دقیقا درس خوندن تون عالیه

سارا دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ب.ظ http://http://www.nursing88umsha.blogfa.com/

سلام سلام...
خوبی عزیزم؟ من مدیر وبلاگ بچه های پرستاری 88 ام. راستش من نمیدونستم که شما مدیر وبلاگ هستید. تا حالا هم شما رو ندیدم. یا شایدم دیدم و نشناختم...اما خیلی خوشحال میشم که با وبلاگ ما تبادل لینک داشته باشید. من شمارو لینک کردم. منتظرتون تو وبلاگمون هستیم
مرسی عزیز

سلام
شما خوبید؟منم شمارو لینک کردم.

Mohammad سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

ghashang bud, merc

خواهش میکنم
ممنون که به وبلاگ سر میزنید.

نوشین چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ق.ظ

نمیدانم......

هنوز گاهی میان آدمها گم می‌شوم
کوچه‌ها را بلد شدم
خیابان‌ها را بلد شدم
ماشین‌ها را، مغاز‌ه‌ها را
رنگ‌های چراغ قرمز را
جدول ضرب را حتی
دیگر در راه هیچ مدرسه‌ای گم نمی‌شوم
ولی هنوز گاهی میان آدمها گم می‌شوم
آدمها را بلد نیستم!

نمیدانم.....

این شعر از کی بوده ولی خیلی قشنگ بود
مرسی از شعرت نوشین جون.

مسعود پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.masoudaudio.blogfa.com

حرف سیاسی میزنید؟
در وبلاگو گل میگیرن و شما رو هم به سزای عملتان می رسونن.
ما هم بی هم کلاسی میمونیم.

میشه برداشت های متفاوتی کرد اینم یه برداشته
ولی منظور خود من چیز دیگه ای بوده.

یه وبلاگ دیگه درست میکنید.

ابتسام جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ق.ظ

قشنگ بود،مرسی!!!!

خواهش میکنم ابتی جون

فهامه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام جولی جون
وای چرا اینقدر سیاه.........
قلبم گرفت.

سلام فهامه جون
دنیای واقعیه دیگه باید باور کنیم.

هم نفسان عشق چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.hamnafasane-eshgh.blogfa.com

سلام دوستان عزیز
ما جمعی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان هستیم و میخواهیم انجمنی جهت کارهای خیر و تشکل سالم داشجویی تشکیل دهیم.از شما عزیزان دعوت به عضویت و همکاری میکنیم.جهت عضو شدن و اطلاعات بیشتر به وبلاگ سر بزنید.
www.hamnafasane-eshgh.blogfa.com
منتظر حضور پررنگتان هستیم.

... یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ

چه تلخ است احساس غریبی کردن در شهری که همه ترا میشناسند.

چه سخت است همنشین شدن با کسانیکه در لباس دوستی ناغافل به تو خنجر میزنند.

چه بی شمارند کسانیکه آرزوی مرگ ترا میکنند.

اینجا شهر گرگ هاست نه عاشقها.

اینجا مردابیست که گام نهادن در آن آدمی را می بلعد.

اینجا مکانیست که هیچکس به حال مصیبت زده گریه نمیکند.

اینجا جاییست که شیاطین در آن حضور دارند.

اینجا شهر ظلمت هاست نه عاشق ها.

براستی که اینجا چه مکان بدیست.

اینجا مکان جور و فغان و بدبختیست.

ماندن در این شهر یعنی به خویشتن ظلم کردن، باید زودتر از این مکان گریخت.

اینجا شهر غفلت هاست نه عاشق ها.

شهلا شنوایی۸۹ دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام زلیخا جون
من بخشی از این شعری که نوشتیو دارم.کاملشو دادم به کسی.ببخشید
کدامین چشمه سمی شد که آب از آب میترسد
و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب میترسد.

کدامین وحشت وحشی گرفته روح دریا را
که طوفان از خروش و موج از گرداب میترسد.

گرفته وسعت شب را غباری آنچنان مبهم
که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب میترسد.

شب است و خیمه شب بازان و رقص وحشی اشباح
مژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب میترسد.

سلام شهلا جون
مرسی عزیزم

negar جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ

salam khoobi? mamnoon matlabet jaleb bood azizam mer30

خواهش میکنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد