شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

وعده ی ما لب دریا

عصر ما عصر فریبه

عصر اسمای غریبه

عصر پژمردن گلدون 

چترای سیاه تو بارون 

شهر ما سرش شلوغه 

وعده هاش همه دروغه 

آسموناش پر دوده 

قلب عاشقاش کبوده 

کاش تو قحطی شقایق 

بشینیم توی یه قایق 

بزنیم دلو به دریا  

من و تو تنهای تنها 

خونه هامون پر نرده 

پشت هر پنجره نرده 

قفسا پر پرنده 

لبای بدون خنده 

کاش تو قحطی شقایق 

بشینیم توی یه قایق 

 بزنیم دلو به دریا 

 من و تو تنهای تنها 

چشما خونه ی سواله 

مهربون شدن محاله 

نه برای عشق میلی 

 نه کسی به فکر لیلی 

اونقده میریم که ساحل  

از من و تو بشه غافل 

قایقو با هم می رونیم 

اونجا تا ابد می مونیم 

جایی که نه آسمونش 

نه صدای مردمونش 

نه غمش نه جنب و جوشش 

 نه گلای گلفروشش  

مثل اینجا آهنی نیست 

پس ببین یادت بمونه 

کسیم اینو ندونه 

زنده بودیم اگه فردا  

وعده ی ما لب دریا.

نظرات 2 + ارسال نظر
یه همکلاسیت دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ http://11-5audio2hamedan.blogsky.com

سلام بگوری کلاس
این شعرای کدوم بیچاره هستش که به اسم خودت زدی تو وبلاگ
آخه این شعر رو از مادرمرده حاج آقا نیمایوشیج شنیده بودم

سلام،این شعر مال من نیست من هر چیزی رو که خودم بگم می نویسم از خودمه،با عرض پوزش از حضور جنابعالی نمی دونم شاعرش کیه

نرگس دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ب.ظ

واقعا شعر قشنگی بود

خواهش می کنم،حیف که نمی دونم شاعرش کیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد