-
یادی از وبلاگ
شنبه 18 آذرماه سال 1396 10:08
سلام الان حوالی آذر ماه 96 هستیم یعنی از آخرین مطلب وبلاگ 4 سال میگذره یه لحظه یاد وبلاگ افتادم گفتم یه نگاهی بندازم راستش دلم واسه اون روزا چه خوب وچه بد تنگ شد حس کردم این 4 سال خیلی سال گذشته در حد 15 سال هر کی رفت دنبال هدفش شاید خیلی به اجبار دنبال چیزی که نمی خواستن و الان کسی نمیدونه بقیه حسشون چیه و دارن چیکار...
-
نقطه سر خط ....
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1392 10:52
شاید این باید آخرین مطلبی باشه که توی این وبلاگ زده میشه.... دیگه داریم به روزای آخر دانشگا ه می رسیم وهمه مشغول انجام پایان نامه هامونیم فقط امیدوارم بعد فارغ التحصیلی بتونم یه وبلاگی بذارم که واقعا علمی هنری فرهنگی باشه... امروز وقتی داشتم از پنجره اتاق برگایی که می افتادنو نگاه میکردم یاد دید خودم به آدما افتادم که...
-
نیازمند یاری زردتان!!!هستیم..........
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 19:25
سلام به همه ی شما ...... شمایی که آشنایی وبه وبلاگ سرمیزنی؛نظر داری ولی نمینویسی ومن دلیلی براش ندارم جز حرف آقای سامعی که گفتن کلاسشون بالاس ووبلاگ مال بی کلاساست .... پس باشمام خانم و آقای باکلاس ... خانم وآقای بی کلاسی که آخرین مطلبتون به قرن حجر بر می گرده .... واونایی که نه جزو افراد باکلاسن چون نظر میذارن و نه...
-
جنگ
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 13:45
این مطلبو توی کتاب پیامبر و دیوانه خوندم،دلم خواست برای شمام بزنم یه خورده برداشت آزاده!! یک شب ضیافتی در کاخ برپا بود مردی آمد و خود را در برابر امیر به خاک انداخت و همه ی مهمانان او را نگریستند و دیدند که یکی از چشمانش بیرون آمده و از چشم خانه ی خالی اش خون می ریزد. امیر از او پرسید" چه بر سرت آمده؟" مرد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 13:10
سلام به همگی امیدوارم روزای خوشی رو توی تابستون پشت سر گذاشته و روزای خوشتری در انتظارتون باشه و بعد از اون امتحانای طاقت فرسا حسابی خستگی تون در شده باشه.(البته اگه گرما بهتون اجازه داده باشه ) یادمه وقتی ترم 2 وبلاگو درست کردیم برای بهتر شدن جو کلاس بود و پیش خودمون فک میکردیم که حتی تا بعد از فارغ التحصیلی هم وبلاگ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 خردادماه سال 1391 00:35
فردا اولین امتحانمون هنوزم تموم نشده اینقد اعصابم خورده که نگو این روش سی ثانیه طول میکشه اون یکی ....نمیدونم شدت این یکی ۱۰دسیبل زیاد میشه اون یکی از صد دیبی اچ ال نه اس پی ال شروع میشه.....نخند بهت میگم نخند با خودت بگی این واحدارو چرا اینجوری نوشته.....دارم میگم خسته شدم چند روزه دارم میخونم آقا نمیخوام بقیشو بخونم...
-
دوستی!!!
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 00:03
دوستی دل م ن دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم . برگ و باری است که می رویانیم آب و...
-
تسلیت
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 19:48
مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ وارونه یک زنجره نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاری است. مرگ با خوشه انگور میآید به دهان. مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است. مرگ گاهی ریحان میچیند. گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد. و همه میدانیم. ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است. نوشین عزیز.... فوت عموی عزیزت رو تسلیت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 19:03
دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام؟ دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر خویش را از ساحل افکندم در آب لیک از ژرفای دریا بی خبر بر تن دیوارها طرح شکست کس دگر رنگی در این سامان ندید چشم میدوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید تا بدین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آذرماه سال 1390 15:03
الگوی زندگی شما کیست؟ سلام این پست جالب ، امتحان شده است و الگوی واقعی شما رو معلوم می کنه!!! پیشنهاد می کنم همگی امتحانش کنید چون واقعا جواب میده!!! الگوی زندگی شما کیست؟ ۱-یک عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کنید ۲-اون رو در عدد ۳ ضرب کنید ۳-حاصل رو بعلاوه ۳ کنید ۴-عدد بدست امده را در ۳ ضرب کنید ۵-یک عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست اوردید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 19:51
از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی- زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود از همان روزی که یوسف را برادر ها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود . بعد دنیا هی پر از آدم...
-
من اینجا بس دلم تنگ است...
جمعه 22 مهرماه سال 1390 20:21
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم ز سیلی زن، ز سیلی خور وزین تصویر بر دیوار ترسانم بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین! من اینجا بس دلم تنگ است بیا ره توشه...
-
نظر خواهی
جمعه 15 مهرماه سال 1390 15:13
بعضی وقتا با خودم فکر می کنم اگه واقعا غول چراغ جادو واقعیت داشت !یکی از آرزوهام این بود که فکر بقیه رو بتونم بخونم!! وکلا بدونم آدما راجع به هم چی فکر میکنن آدم فضول و کنجکاویم دیگه! در راستای این فکر عظیم و مهم واز اونجایی که وقتی به این کله مبارک یه فکری برسه حتما باید مطرحش کنم وراهی جز این وجود نداره! چون اجنه...
-
حوریان بهشتی
جمعه 15 مهرماه سال 1390 11:37
حوریان بهشتی چه کسانی هستند؟ آیا حوریان بهشتی حجاب دارند یا بی حجابند؟ لطفا نظر خود را در این موضوع بدید. برای بیان نظر خود میتوانید از ادامه طلب نیز استفاده کنید. حوریان بهشتی از دیدگاه قرآن: سورهٔ ۵۶: الواقعة ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم. (۳۵) و همه را بکر قرار دادهایم. (۳۶) همسرانی که به همسرشان عشق میورزند و...
-
خوبی بهتر است..
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 00:35
میتوان با یک گلیم کهنه هم روز را شب کرد و شب را روز کرد. میتوان با هیچ ساخت. میتوان بی رنگ بود همچو اب چشمه ای پاک و زلال میتوان صد بار هم مهربانی را خدا را عشق ررا با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیر کرد خوبی از هر چیز دیگر بهتر است....
-
به ظاهر کوچک
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 20:27
آدمهایی که از سر چهار راه نرگس می خرند و با گل می روند خانه! آدم های اس ام اس های آخر شب،که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب،به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند،آدمهای اس ام اس های پر مهر بی بهانه،حتی اگر با آنها بد خلقی وبی حوصلگی کرده باشی! آدمهایی که هر چند وقت یکبار ایمیل پر محبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم...
-
شیربها
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 01:39
شیربها چیست؟ و شما قبولش دارید یا نه؟ این سنت حاکی از چیست؟ وچرا شیربها به آقایان تعلق نمی گیرد؟ لطفا نظر خود را در این موضوع بدید وبگید که تو شهر شما این سنت وجود داره یا نه؟ لازم نیس که در این موضوع تحقیق کنید فقط نظر شخصی مهمه .تا در آخر یک نتیجه گیری از نظرات شما عزیزان بکنیم.
-
بیاید اعتراف هایی رو بکنیم......
جمعه 21 مردادماه سال 1390 12:41
سلام به همه ی دوستانی گلم امیدوارم تو این تابستون به خصوص شهرای گرمی که چشما همش سراب میبینه حالتون خوب باشه. خودم اول شروع میکنم: اعتراف میکنم سوم ابتدایی من بودم که ناخواسته سر دوستمو شکستم وفرار کردم ... من بودم که لباس پسرا رو پوشیدم ودختر خاله بیچارمو ترسوندم وبه گریه انداختم ..... من بودم که تو خوابگاه دبیرستان...
-
آخه اینم شد تابستون!!
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 21:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA از اول این تابستون کلی برنامه جهت غنی سازی اوقات فراغت ریخته بودم اما ای دل غافل ! آخه آدم عاقل می شینه با این آب و هوا 50 درجه زیر دمای جوش اهواز برنامه بریزه ! روزای اول یکی از دوستان تماس گرفت گفت ابتسام استعدادم داره همین طورتلف میشه می خوام برم کلاس فلان و فلان و الا...
-
در گلستانه
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 04:50
دشت هایی چه فراخ ! کوه هایی چه بلند!در گلستانه چه بوی علفی می آمد! من در این آبادی پی چیزی می گشتم: پی خوابی شاید، پی نوری،ریگی، لبخندی پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود که صدایم میزد. پای نی زاری ماندم،باد می آمد، گوش دادم : چه کسی با من، حرف میزد ؟ سوسماری لغزید راه افتادم یونجه زاری سر راه، بعد جالیز خیار،بوته های گل رنگ...
-
قدر دانی
شنبه 18 تیرماه سال 1390 13:30
سلام جا دارد از آقای مهدی طاهری چکان (ملقب به آراز) و خانم های فخرمحمدی ،حاجیلو ، صیادی و مراد حاصلی بابت جزوه هایی که در اختیار ما قرار دادند تشکر به عمل آورم. دست شما درد نکنه.
-
دوستت دارم استادجونم....
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 23:02
سلام به همه ی هم کلاسی های گرامی که ستاره های آسمون دور سرتون جمع شده و دارید خودتونو با اون مطالب متناقض قانع میکنید خواستم بگم منم تو غم همتون شریکم وهمراه بقیه ی دوستان گیج شده توجیهات غیر قابل قبول به زور قبول تا نیمه های شب همچنان ادامه داره وجاداره از استاد عزیز بخاطر شب زنده داری هایمان تشکر کنم ودر پایان یک...
-
نمی دانم....
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 16:48
نمی دانم..... نمیدانم چرا وکدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد حتی ذهن ماهیگیر هم از قلاب می ترسد گرفته دامن شب را سکوتی آنچنان مبهم که مژه ازپلک وپلک از چشم وچشم از خواب می ترسد.....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 23:25
پدر بودنت احساس آرامش سایه ات برقرار، روزت مبارک
-
معجزه
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 14:04
سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای آن ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینه جراحی پر خرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را...
-
میوتیسم انتخابی( آقای رضایی)
شنبه 14 خردادماه سال 1390 21:22
تعریف میوتیسم: میوتیسم یک وضعیت نادر بچگی است که به صورت یک نقص سازگاری و صحبت نکردن در موقعیت هایی که صحبت کردن در آن مکان از او انتظار می رود توصیف می شود . توصیف: در میوتیسم کودک توانایی مکالمه عادی را دارد و می تواند بصورت عادی آن را انجام دهد برای مثال کودکان میوتیسم در خانه بصورت عادی صحبت می کنند اما برای صحبت...
-
جدید ترین ورژن سمت های کلاس...
جمعه 6 خردادماه سال 1390 22:03
سلام اول می خواستم فقط عنوان ترین ها رو بذارم وبقیه بیان خودشون نظر بدن ولی با توجه به حضور فعال و همیشگی همکلاسیان در وبلاگ!!! با کمک نظرات زلیخا و نوشین و نرگس و خودم ترین ها رو انتخاب کردیم . هرکسی میتونه با توجه به نظر شخصی خودش ترین ها رو انتخاب کنه و اگه موردی دیگه مد نظرش بود اضافه کنه! noise ایجاد کننده ترین:...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 00:35
صحنه زیبای ابراز علاقه انسانی یک شوهر به همسرش در روز هشتم مارس 2010 روز جهانی زن در شهر بلگراد پایتخت صربستان
-
خوشه ویست ترین فریشته روژت موباره ک.....(روز مادر مبارک)
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 22:54
وقتی که تو ۱ ساله بودی، اون (مادرت) بِهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد ... تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی! وقتی که تو ۲ ساله بودی، اون، بهت یاد داد تا چه جوری راه بری. تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی! وقتی که ۳ ساله بودی، اون، با عشق، تمام غذایت را آماده می کرد....
-
روز زن(مادر) مبارک
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 11:23
زن عشق می کارد و کینه درو می کند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می...