شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

نظر خواهی!!!

هم اکنون به یاری سبزتان نیازمندم!!!  

با سلام خدمت دوستای خوبم... تو رو خدا کمک کنید یه تصمیم بگیرم به خدا مخم هنگید!! 

بابام یه چیز میگه مامانم یه چیز میگه استاد حیدری یه چیز میگه توکلی(مدیر گرو شنوایی اهواز) یه چیز میگه خلاصه اینکه هر کی یه چیز میگه بعد میگن تصمیم با خودته ولی خودم نمیدونم!!!!!!!!!! 

 اگه فرصت درس خوندن تو شهر خودتون و در دانشگاهی بهتر از همدان! و راحت شدن از دست امامی وجود داشته باشه با در نظر گرفتن اینکه یه ترم عقب بیفتید و با توجه به اینکه ما ترم بهمنی بودیم چکار میکردید؟ 

اگه به جای من بودید چه تصمیمی میگرفتید ؟لطفا نظرتون رو با دلیل بیان کنید! 

یه چیز بگم توکلی بهم میگفت اگه اعتقاد داری استخاره بگیر البته بعد از اینکه استشاره کردی؟! 

حالا من فعلا از مورد اول استفاده میکنم تا ببینم بعدا چی میشه! 

البته میدونم تصمیم نهایی با خودمه ولی مشورت اون هم از این نوعش به نظرم بدک نیست !!

نظرات 10 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام
مثل اینکه تو این چند روزی که به وب سر نزدم اتفاقات جالبی افتاده
شما آخرش تصمیم خودتون رو می گیرید پس بچه هارو زیاد اذیت نکنید
اما به نظر من رفتنتون به اهواز هم مزیت داره هم بدی
مزیتش اینه که میرید پیش خونوادتون و تو یه دانشگاه خوب درس می خونید بدیش هم اینه که شما ترم بهمنید و تا بخواید با بچه های اونجا هماهنگ و سازگار بشید زمان می بره
بعد از این همه بحث و جدل اگه من جای شما بودم نمی دونستم چی کار کنم

سلام
واقعا ممنون بسیار راهنمایی فرمودید!!!! خوب اینها چیزایی بود که من نوشته بودم اذیت نکنید!!!!!
گفتم اگه به جای من بودید چکار میکردید با دلیل بگید میرفتید یا می موندید!؟

زلیخا یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ

من اگه جای توبودم اول یه خورده گیج می شدمبعدش نمی رفتم.از آاونجایی که می دونم تو دلت واسه خونواده تنگ نمیشه واگه اینجا باشی استقلال بیشتری رو یاد میگیری واگه اونقد طالب علمی اینجا هم می تونی خودت بری دنبالش اصلا به نظرت اگه تو جزوه ی بافت اونجا رو بخونی ومال اینجا رو هم بخونی در نحوه ی کارت تغییری ایجاد میشه؟مهم کار عملیه که مثل همن.از همه مهمترتو نمیدونی بعد از رفتنت چه درگرانبهایی رو از دست میدی وتا آخر عمرت حسرت خواهی خورد ولی پشیمانی چه سودپس اگه همه ی زمینه ها تو اونجا بهتر باشه تنها یک دلیل (دوستی با من)میتونه از رفتن منصرفت کنه.اگه من جای تو بودم نمی رفتم باور کن این حرفو دارم جدی بهت میگم.امیدوارم بهترین تصمیمو بگیری

موندم دختر تو با این همه اعتماد بنفس........
جوابتو بعدا میدم!!!!!!!!
بهر حال ممنون زلیخا جون به خاطر تو هم که شده به موندن اونجا فکر میکنم

نوشین یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام دوست گلم
به نظر من خیلی باید به این موضوع فکر کنی تا بعدا پشیمون نشی
به دانشگاه سربزن با دانشجوهای همکارمون صحبت کن اگه شرایط اونجا خیلی بهتره امکاناتشون خوبه وهیئت علمی خوبی هم دارن و درنهایت علمت اونجا بیشتر میشه ومزایای دیگه هم داره ،میشه از یه ترم عقب افتادن گذشت
اینجا فقط باعث میشه آدم مستقل بشه و با فرهنگهای مختلف آشنا بشه اما شهر خود آدم
یه چیز دیگه اس .
امیدوارم موفق باشی و بهترین تصمیمو بگیری .

سلام عزیزم
من از بس فکر کردم و نتونستم تصمیمی بگیرم دست به این کار زدم
بخدا همه این کارا را کردم رفتم دانشگاه همکلاسی های جدید آینده رو هم دیدم! اهواز هیئت علمی هم داره ولی باز نمی دونم هر تصمیمی بگیرم میترسم آخرش پشیمون شم !
ای کاش فقط میگفتی اگه خودت بودی انتقالی میگرفتی یا نه؟

مهدی دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ

سلام
اگه من جای شما بودم می رفتم

سلام
ممنون

میثم دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام
صلاح کار خویش را خسروان دانند.
اگه من جای شما بودم یه ترم مهمانی می گرفتم و اگه به مذاقم خوش اومد انتقالی می گرفتم.

سلام
آخه ترم مهمانی در کار نیست باید حنما ترم بعد رو مرخصی تحصیلی بگیرم!!!

نوشین دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ

شرایط آدما فرق میکنه اما اگه من بودم به احتمال زیاد میرفتم

ممنون

نرگس دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:35 ب.ظ

سلام دوست خوبم
به نظر من صلاح در رفتنه حتی اگه یه ترم عقب بیفتی
چون اونجا شهر خودته و از همه مهمتر ژیش خانواده هستی دیگه صبح ها که از خواب بیدار میشی لازم نیست در همه اتاقا رو واسه یه لقمه نون بکوبی.دیگه از شر دغدغه نهار های جمعه راحتی و به جای تخم مرغ غذای مامان رو میخوری.مهمتر از همه شاید تو اهواز hearing2010 تدریس نشه!!!
خلاصه برو و ..
سفرت بخیر اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت،به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران(استعاره از دوست خوبمان زهره)
برسان سلام ما را.

سلام
ممنون نرگس جون باعرض معذرت از همه یه چیز یگم غلط کردم !!!!!
این طوری سر در گمتر شدم

ساغر سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام دوست گلم
همون طور که روحیات منومی شناسی از اونجایی که شهر خودمون رشته شنوایی نداشت به اجبار خونوادمو اینجا کشوندم!!!!!(البته خودشون هم مایل بودن)
تصمیم سختیه اما رفتنت یه مزیت داره موندنت یکی
اونجا هم شرایط دانشگاه بهتره هم به خونواده نزدیکی دردسررفت و آمد هم نداری اما یه ترم جا می مونی
آرزو میکنم بهترین تصمیموبگیری

سلام ساقی جون
تو هم که همون حرف های بالا رو زدی ممنون از همه دوستان
چه باید کرد هنوز تصمیم قطعی نگرفتم ولی خودم هم واسه خودم آرزومندم تصمیم درستی بگیرم!!!!!!!!!

احسان چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ق.ظ

با عرض سلام و تبریک شب چله!!! به همه ی دوستان
علی شریعتی تو وصیت نامش یه جمله ی فوق العاده
داره که به پسرش احسان! تذکر میده و اون این که:
اگر بدون <برای> کاری کردی،کاری عاشقانه
کرده ای اگر <برای> دارد،پس یک کار عقلی کرده ای
من تو مهمترین و بی تکرار ترین روزای زندگیم پا روی احساسم گذاستم و زندگیم رو فدای نظرات و
عقیده های دیگران کردم.
شاید هیچکومتون نتونید حدس بزنید رشته ی مورد علاقه ی من چی بود؟علوم باغبانی
تابستونا از 24 ساعت25ساعت تو باغچه مشغول کار کردن روی درختام،از پیوند زدن بگیرید الی آخر ولی الان چی؟ تمام دغدغم فکر کردن روی fase locking یا نکروز پنیری و...
باور کنید برام زجرآورتر از این ممکن نبود
اصلا رشتم رو دوس ندارم و تمام عشق به چیزایی که گفتم رو برای اسم پروانه دار بودن رشته نابود کردم اونم فقط برای نظرات مشاور و دوست و آشنا
اگه میرفتم باغبانی تا آخر رشته رو میرفتم اما الان...
خوشبختانه یا متاسفانه من یه آدم تنوع طلبی ام و دوس داشتم دوران داشجویم رو تو یه شهر دیگه بگذرونم حتی به قیمت پایین بودن سطح uni اون شهر و دور بودن از خانواده و باز هم تسلیم نظرات دیگران شدن گریبان گیرمون شد و این شد که است!
امیدوارم برای هر تصمیمی <برای> محکمی داشته باشید
انگشتهایم خمیازه میکشند!!!
موفق باشید

سلام
به نظرمن علاقه چیز خیلی مهمیه من خودم نمیگم رشتمو خیلی دوست دارم ولی مطمئنم بدم نمیاد!!
راستشو بگم من آدمی هستم که همیشه سعی میکنم طبق عقلم تصمیم گیری کنم و احساساتمو کمتر در نظر بگیرم و تو تصمیم گیری هام عجله نکنم ولی نمیدونم تا چه حد تا حالا موفق بودم!!
این سخترین تصمیمی که تا حالا تو زندگیم واسم پیش اومده و متاسفانه تا حالا نتونستم تصمیم نهاییم رو بگیرم و میدونم وقت زیادی ندارم!!
ولی خداییش واسه هرکی بود تصمیم سختیه خونوادم بیشتر متمایلند که همدان بمونم و عقب نیفتم من هم از وضعیت اینجام زیاد ناراضی نیستم تنها دلیلم واسه انتقالی خود دانشگاه اهوازه و اصلا دوست ندارم بعد از سه سال روزی برسه که بگم ای کاش میرفتم!! من همیشه آرزوم بود که تو بهترین دانشگاهها ی ایران درس بخونم ولی خوب دیگه نشد
حالا شما باز خوبه باغبانی رو همیشه میشه کنار درس ادامه داد وحتما لزومی نداره به طور تخصصی این رشته رو ادامه بدید فقط امیدوارم اون خرمالو از باغچه خودتون نبوده باشه !
به هر حال ممنون و موفق باشید

زهره جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:24 ب.ظ

سلام ابتی جون اگه نظر منو میخوای که میگم بیا اهواز خوش میگذره شانس یه بار دم در هر خونه ای رو میزنه.عزیزم هر چند دل کندن از دوستای خوبمون مخصوصا نرگس وزلیخا و...خیلی سخته اما در عوض تو اهواز منو داری خودم هرشب میبرمت خوابگاه تا یاد همدان بیفتی و بابچه های خوابگاه دوست شی اما بازم تصمیم آخر با خودته.به بچه ها هم بگو دلم واسه همتون تنگ شده بای.

سلام عزیزم
همه ما دلمون واسه تو وشبایی که با هم می نشستیم تنگ شده
ممنون که اومدی و نظر دادی
به خدا نمیدونم هر روز میگم فردا تصمیم می گیرم شده ماجرای توبه گنهکار!!!
ولی تافردا حتما تصمیم می گیرم ! درسته من اینجا همه بچه ها رو دوست دارم ولی این مسئله ای نیست!! هر کجا باشم ُباشم آسمان مال من است!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد