شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

وقتی پسرا دور هم جمع می شن!!!

 
عراق ، برای حمله به سربازهای آمریکایی نقشه می کشن!

افغانستان ، اگه پول نداشته باشن کار می کنن و اگه پول داشته باشن می خوابن!

آذربایجان ، یه بطری آب پرتقال می خرن و با هم می خورن!

ادامه مطلب ...

آدمها!!

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند!


آدم های بزرگ درد دیگران را دارند آدم های متوسط درد خودشان را دارند آدم های کوچک بی دردند!


آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند!


آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند!


آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند!


آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند!


آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند آدم های کوچک مسئله ندارند!

.

.

.

کوچک نباشیم!

نامه ی چارلی چاپلین به دخترش ژرالدین......

تو مرا نمی شناسی ژرالدین . در آن شبهای دور٬ بس قصه ها با تو گفتم ٬ اما قصه خود را هرگز نگفتم . این داستانی شنیدنی است‌:

 داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد .این داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام . من درد بی خانمانی را چشیده ام . و از اینها بیشتر ٬ من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند ٬ اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند ٬ احساس کرده ام.

با اینهمه من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرفی زد . داستان من به کار تو نمی آید ٬ از تو حرف بزنیم . به دنبال تو نام من است:چاپلین . با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان خندیدند ٬ خود گریستم .
ژرالدین در دنیایی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص و موسیقی نیست .
نیمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بیرون میایی ٬ آن تحسین کنندگان ثروتمند را یکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خریدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جیب شوهرش بگذار . به نماینده خودم در بانک پاریس دستور داده ام ٬ فقط این نوع خرجهای تو را٬ بی چون و چرا قبول کند . اما .......

ادامه مطلب ...

نجس ترین چیز دنیا

روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟

 برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.

 وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه می رسد که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.

عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت

 بعد از صحبت با چوپان او به وزیر می گوید من جواب رامی دانم امایک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد.

 چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری . وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به اومی گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.

خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد

 سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری" !!!!

شوخی با یک شعر (از خودم)

استاد من سنگ صبور صفرا

به دیدنم بیا که خیلی تنهام. 

 هیچکی نفهمیده چند تا صفر دارم

چه ترم رو به مشروطی دارم. 

مشروطم و دل زده از کویزا 

خیلی دلم گرفته از جزوه ها. 

نمونده از بیستام نشونی 

پیر شدم پیر تو ای مشروطی. 

تنهای بی سنگ صبور 

جزوه های سرد و سوت وکور. 

نیست تو کارنامت نمره ای از ده بهتر 

موندی و هم کلاسیات رفتن ترم بالاتر. 

اگر چه استاد نیومد سری به صفرات نزد 

اما تو کوه صفر شو طاقت بیارو مشروط شو. 

اگر بیای این ترمو مشروط نشی 

کم میارن حسودا از حسودی. 

صدای صفرام همه جا پرشده  

هر کی شنیده از خودش بی خوده. 

اما خودم زدم به بی خیالی 

هیچی ازم نمونده جز صفرای عالی.