شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

تفاوت سرویس های مدرسه درژاپن وایران!!!

سرویس مدرسه در ژاپن

www.Patogh98.Com | سایت سرگرمی و تفریحی پاتوق 98

www.Patogh98.Com | سایت سرگرمی و تفریحی پاتوق 98

www.Patogh98.Com | سایت سرگرمی و تفریحی پاتوق 98

.

.

.

.

.

.

.

.

.

و سرویس مدرسه در ایران…

www.Patogh98.Com | سایت سرگرمی و تفریحی پاتوق 98


وعده ی ما لب دریا

عصر ما عصر فریبه

عصر اسمای غریبه

عصر پژمردن گلدون 

چترای سیاه تو بارون 

شهر ما سرش شلوغه 

وعده هاش همه دروغه 

آسموناش پر دوده 

قلب عاشقاش کبوده 

کاش تو قحطی شقایق 

بشینیم توی یه قایق 

بزنیم دلو به دریا  

من و تو تنهای تنها 

خونه هامون پر نرده 

پشت هر پنجره نرده 

قفسا پر پرنده 

لبای بدون خنده 

کاش تو قحطی شقایق 

بشینیم توی یه قایق 

 بزنیم دلو به دریا 

 من و تو تنهای تنها 

چشما خونه ی سواله 

مهربون شدن محاله 

نه برای عشق میلی 

 نه کسی به فکر لیلی 

اونقده میریم که ساحل  

از من و تو بشه غافل 

قایقو با هم می رونیم 

اونجا تا ابد می مونیم 

جایی که نه آسمونش 

نه صدای مردمونش 

نه غمش نه جنب و جوشش 

 نه گلای گلفروشش  

مثل اینجا آهنی نیست 

پس ببین یادت بمونه 

کسیم اینو ندونه 

زنده بودیم اگه فردا  

وعده ی ما لب دریا.

مادر

«مادر» چه‌ کلمه‌ شیرین‌ ودلنشین‌ و مسرت‌ بخشی‌، هیچ‌ نغمه‌ موزونی‌ روح‌ پرورتر و دلنشین‌تراز کلمه‌ مادر وجود ندارد، زیباترین‌ کلمه‌ در عالم‌ خلقت‌ همین‌ کلمه‌ مادر است‌.
در توصیف‌ مادر، کلام‌ از گفتن‌ باز می‌ماند و قلم‌ سخت‌ نارساست‌. چرا که‌ مادر در استعاره‌ نمی‌گنجد. مادر را باید سرچشمه‌ نوازش‌ و محبت‌ بدانیم‌ یا اقیانوس‌ فداکاری‌؟ او را اسوه‌ صبر و استقامت‌ ذکر کنیم‌ یا شیفته‌ محبت‌ و ایثار؟ مادر را واژه‌ تحول‌ و حرکت‌ بخوانیم‌ یا هنرآموز کتاب‌ زندگی‌؟ او را رمز عشق‌ جاودانی‌ بنگاریم‌ یا کیمیای‌ زندگانی‌؟ در مورد او هر چه‌ بگوییم‌ کم‌ گفته‌ایم‌، چرا که‌ سخن‌ از او سخن‌ از عشق‌ خواهد بود و او خود زیباترین‌ تفسیر عشق‌ و نجیب‌ترین‌ واژه‌ دفتر عشق‌ است‌. ارزش‌ والای‌ مادر، این‌ عزیزترین‌ موجود روی‌ زمین‌، بالاتر و گسترده‌تر از این‌ حرف‌هاست‌. عظمت‌ او و بیان‌ دریای‌ مهر بیکرانه‌اش‌ به‌ فرزندان‌، به راستی‌ که‌ از ظرفیت‌ آدمی‌ خارج‌ است‌.

مادر لفظی‌ است‌ که‌ از نخستین‌ لحظه‌ حیات‌ تا دم‌ مرگ‌ هرگز از بردن‌ نامش‌ خسته‌ نمی‌شویم‌، بلکه‌ به هنگام‌ تلخ‌ترین‌ غم‌ها و زیباترین‌ شادی‌ها نیز، از نفس‌ گرم‌ و دلنواز او و از یاد معصوم‌ و مقدسش‌ استمداد می‌جوییم‌. مادر یکی‌ از تجلیات‌ عالم‌ آفرینش‌ است‌. می‌گویند وقتی‌ خداوند خواست‌ بزرگ‌ترین‌ شاهکار خلقت‌ را به‌وجود آورد‌، مادر را آفرید.

 مادر کسی‌ است‌ که‌ پیامبر نور در وصف‌ او‌، بهشت‌ را زیر پایش‌ می‌داند‌. پیامبر(ص) به‌ جوانی‌ که‌ بین‌ ماندن‌ نزد مادر و رفتن‌ به‌  جنگ‌ از ایشان‌ سؤال‌ کرد، چنین‌ فرمودند:« سوگند به‌ آنکه‌ مرا به‌ حق‌ و نبوت‌ مبعوث‌ فرمود، که‌ انس‌ گرفتن‌ یک‌ شـب‌ با مادر از جهاد یک‌ســال‌ در راه‌ خدا بهتر است‌». 

در بیان‌ عواطف‌ مادر نیز قلم‌ نارساست‌ چرا که‌ او به‌ عاطفه‌ و مهرورزی‌ فرهنگ‌ واقعی‌ می‌بخشد. محبت‌ مادر کوه‌ آتشفشان‌ لبریز و همیشه‌ گرمی‌ است‌. محبت‌ او باران‌ رحمتی‌ است‌ که‌ چشمه‌های‌ وجود انسان‌ را سیراب‌ می‌کند و غنچه‌های‌ لبخند را شکوفا می‌سازد و گل‌های‌ پژمرده‌ شادی‌ را نوازش‌ می‌دهد. مادر اصل‌ و اساس‌ مهر و مهربانی‌ و عصاره‌ نیکی‌ و نکویی‌‌هاست‌. اصلاً محبت‌ مادر لمعه‌ای‌ از نور خداوندی‌ است‌‌.

وقتی‌ که‌ انسان‌ می‌بیند مادر برای‌ کودکانش‌ چه‌ رنج‌ها و مرارت‌هایی‌ متحمل‌ می‌شود و مثل‌طلوع‌ خورشید بر شب‌های‌ فرزندانش‌ روشنی‌ می‌بخشد، هرگز نمی‌تواند عشق‌ آسمانی‌ و محبت‌ ملکوتی‌ او را با یکی‌ از جلوه‌های‌ زیبای‌ خلقت‌ برابری‌ دهد. در زندگی‌ خانوادگی‌، مادر به‌ منزله‌ کانونی‌ است‌ که‌ همه‌ را به دور خود می‌خواند و از شراره‌های‌ محبت‌ خویش‌ سرگرم‌ و فروزان‌ می‌سازد.

او چون‌ ریسمان‌ پُر قدر و قیمت‌ و نایابی ‌است‌ که ‌همه‌ را چون‌ دانه‌های‌ تسبیح‌ در کنار هم‌ نگه‌‌می‌دارد. اوست‌ که‌ به‌ قول‌ناپلئون‌ با یک ‌دست‌گاهواره ‌و با دست‌ دیگر جهان‌ را تکان‌ می‌دهد.  

در قاموس‌ مادر بُخل‌ وجود ندارد و همانند خورشید بر همه‌ کودکانش‌ می‌تابد و مهر خود را ارزانی‌ می‌کند، چرا که‌ قلب‌ او چون‌ آسمان‌ بزرگ‌ است‌ .

هیچ‌ زبانی‌ نمی‌تواند این‌ رابطه‌ را تشریح‌ کند و هیچ‌ قلمی‌ نمی‌تواند آن را به‌ رشته‌ تحریر در آورد. هیچ‌ نگاهی‌ گویاتر از نگاه‌ مادر و هیچ‌ دمی‌ گرمتر از دم‌ او و هیچ‌ کتابی‌ پر محتواتر از کتاب‌ او برای‌ کودک‌ نیست‌. دستان‌ مادر چون‌ چتری‌ از محبت‌، کودک‌ را در مسیر تندباد حوادث‌ حمایت‌ می‌کند. 

 

 

مادر است‌ که‌ به‌ پرتگاه‌ نیستی‌ می‌رود تا عزیزی‌ را از عدم‌به‌وجود آورد. اوست‌ که‌ خویش‌ را در برابر هزاران‌ بلا، سپر می‌کند تا موجودی‌ را از عجز و ناتوانی‌ به‌ تاب‌ و توان‌ برساند، مهر و محبت‌ اوست‌ که‌ خود را برای‌ سوختن‌ و جان‌ باختن‌ می‌داند و اجری‌ به‌‌جز فدا شدن‌ نمی‌خواهد. مادر تا توان‌ دارد در غروب‌ تار و غم‌ گرفته‌ زندگی‌ فرزندانش‌، رنج‌هایشان‌ را التیام‌ می‌بخشد و در میان‌ امواج‌ دردآلود مشکلات‌، شور زندگی‌ را در گوششان‌ زمزمه‌ می‌کند. پس‌ با این‌ تفاسیر بر ما فرض‌ است‌ که‌ وجود این‌ الماس‌ گرانبها را گرامی‌ بداریم‌ و شکر بگزاریم‌، چرا که‌ مولا علی‌(ع) نیز فرموده‌ است‌: « از تمام‌ واجبات‌ مهم‌تر، گرامی‌ داشتن‌ مادر است و او شایسته‌تر به‌ اکرام‌ است.‌» سعی‌ کنیم؛ ‌ قدر این‌ نعمت‌ گرانبها را بدانیم‌ و از دل‌ شکستن‌ او دوری‌ کنیم؛‌ شاید بتوانیم‌ بدینوسیله‌ اندکی‌ از دین‌ خود را نسبت‌ به‌ او ادا کرده‌ باشیم‌.
مادر جلوه‌ حق‌ تعالی‌ است‌‌، خشنودی‌ خاطر او خشنودی‌ خاطر خداست‌ و خداوند بزرگ‌ و ارجمند را باید راضی‌ نگهداشت‌».

ملک‌ الشعرای‌ بهار نیز می‌گوید:
خدا را پرست‌ و پدر را ستای‌
ولی‌ جان‌ به‌ قربان‌ مادر نمای‌

و شما ‌ای مادران‌ گرامی‌، خرسند باشید که‌ پروردگار از شما خرسند خواهد بود، به‌خود افتخار کنید که‌مادر بودن‌ افتخار است‌، چرا که‌ تمام‌ مفاخر و علل‌ افتخارات‌ جهان‌ ازآن‌ شماست‌.

عمرتان‌ به‌ بلندای‌ عظمت‌ و ایثارتان‌ نسبت‌ به‌ فرزندانتان‌ باد.

آموزه هایی از چارلی چاپلین

آموخته ام که  با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب  
 
خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید  
 
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه،
 
دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می  
 
توان قلب خرید، ولی عشق را نه.

 

 آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی  

 

است  که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.

 

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است.  

 

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت. 

 

 آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک  

 

کردنش نیستم دعا کنم

ادامه مطلب ...

هیزم شکن

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.

وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید:

چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت:

تبرم توی رودخونه افتاده.

ادامه مطلب ...