شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شنوایی شناسی ۸۸همدان

علمی-فرهنگی-هنری

شعری از فریدون...

« دوستت دارم »  را
من دلاویزترین شعر جهان یافته ام
این گل سرخ من است.
دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق
که بری خانه دشمن
که فشانی بر دوست،

راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!
در دل مردم عالم - به خدا -
نور خواهد پاشید
روح خواهد بخشید.

تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو
« دوستم داری » را از من بسیار بپرس
دوستت دارم را با من بسیار بگو. . .

یه خاطره:«وقتی تصمیم گرفتیم بریم غار علیصدر و .....»

داستان از جایی شروع شد که رفتیم بانک تا واسه اردوی غار علیصدر جمعه پول واریز کنیم خیر سرمون میخواستیم یه جمع دوستانه بریم اردو هر کدام از دوستان ۵ تومن از جیب مبارک بیرون آورده و شکل استریو سیلیهای OHC از شکل W در قاعده ی حلزون به X تغییر شکل یافت و در هنگام دادن پول دستها دچار پارکینسون شد ولی چاره چه بود روز پنجشنبه خصلت طمع جویی آدمی شروع به نمایانشدن کرد. ویکی از دوستان گرامی برای تهیه پول سیگار بلیطش را فروخت و اما و اما

ابتسام که به دلیل تضعیف سیستم ایمنی و استراحت دادن به سربازان لنفوسیتی زخمی شده در جنگ های ویروسی بنای اردوی دوستانه ما را کاملا فروریخت و حالا ماجرای فروش بلیط ابتسام در حالی که 2 ساعت به نیمه شب مانده بود خانم تازه یادش افتاده بود که نذاره 5 تومنش دود هوا شه دراین هنگام موهای سرها ریخته،چهار زانو نشسته،دست ها در کنار لوب تمپورال صدای اکیوسانی شروع به نواختن گرفت وراه حل های امامی پدیدار گردید بنابراین شروع به نوشتن پست تبلیغی کردیم یکی برای سالن بالا ویکی برای پایین با این مضمون :توجه  توجه  می خوای از زندگی لذت ببری پس برو غار علیصدرغارغارغار.. اگه ثبت نام نکردی گریه نکن فرصت باقی ست مراجعه شود به اتاق 23 با تشکر مشاورگرامی جولی مهلت فقط امشب....واز در آویزان کردیم ودر گوشه ای ایستاده وعکس العمل این قوم فلک زده خوابگاهی را زیر نظر داشتیم باورتون نمیشه در عرض 7 دقیقه مزایده ای راه افتاد که مپرس وما بالاخره موفق به غنی سازی جیب ابتسام شدیم.

به این میگن سیاست تبلیغاتی!! اگه احیانا خواستید کاندیدای ریاست جمهوری بشید در خدمتیم ولی خرجش بالا ست حالا خود دانید.

نوشته شده توسط من وابتسام

من میگویم با یک گل بهار میشود.

می گوید: با یک گل بهار نمی شود، می گویم: شکفتن یک گل، بهانه ای است برای شکفتن همه گل ها. یک گل اگر می شکفد، پس خاک هست، آب هست، خورشید هست و گل های دیگر هم می شکفند. بوی خوش شکفتن یک گل، دل همه جوانه ها را به هوس روییدن و شکفتن می اندازد.

باور نمی کنم که با یک گل بهار نشود. من سعی می کنم، همت می کنم، خوبی ها را باور می کنم و به یاریشان می روم و می شکفم. من همه خوبی ها را در شکفتنم به تصویر می کشم. بگذار گل شکفته وجود من، هم رنگ جماعت سرد و خاموش نباشد. چه چیزی از این شیرین تر و زیباتر. من در آینه خوبی ها و نکویی ها، و در جاده آسمانی خداجویی می شکفم و ایمان دارم که با بوی خوش شکفتن یک گل، دل همه جوانه های خفته در خواب بیدار می شود، می روید و می شکفد. تو هم باور کن که با شکفتن گل وجود تو در زلال خوب بودن و آسمانی بودن، بهار می آید.

نامه ی چارلی چاپلین به دخترش ژرالدین......

تو مرا نمی شناسی ژرالدین . در آن شبهای دور٬ بس قصه ها با تو گفتم ٬ اما قصه خود را هرگز نگفتم . این داستانی شنیدنی است‌:

 داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد .این داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام . من درد بی خانمانی را چشیده ام . و از اینها بیشتر ٬ من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند ٬ اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند ٬ احساس کرده ام.

با اینهمه من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرفی زد . داستان من به کار تو نمی آید ٬ از تو حرف بزنیم . به دنبال تو نام من است:چاپلین . با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان خندیدند ٬ خود گریستم .
ژرالدین در دنیایی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص و موسیقی نیست .
نیمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بیرون میایی ٬ آن تحسین کنندگان ثروتمند را یکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خریدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جیب شوهرش بگذار . به نماینده خودم در بانک پاریس دستور داده ام ٬ فقط این نوع خرجهای تو را٬ بی چون و چرا قبول کند . اما .......

ادامه مطلب ...